« دو کوچه بالاتر » روایت اندوه لیلی از فقدانهاست. فقدان مادربزرگ و رضا؛ رضای روزهای کودکی. دو جای خالی در قلب و زندگی راوی نشانده شده که هرگز پر نمی شوند. مادر بزرگ مأمن راوی - لیلی بوده و رضا دوستش... سرنوشت رضا گرهای است که دیر باز می شود.
"رضا انگشتش را دور انگشتم حلقه میکند و فشار میدهد. چشمهایم را میبندم. صدای رضا آرام تر شده" بیا قول بدهیم، مواظب همدیگر باشیم. مواظب خودمان و دوستیمان. یادت باشد هر اتفاقی برای یکی از ما بیفتند، برای آن یکی افتاده ..." من توی دلم تکرار میکنم، مراقب هم باشیم..."
مادر بزرگ مرده است. همان صفحه ی اول این را می دانیم. اما خاطرات مامان فخری- مادر بزرگ در طول داستان با ماست و محور مرور گذشته.
" نبودن هایی هست که آدم را زمین گیر میکند. هیچ وقت تمام نمیشود. بود نمیشود. پر نمیشود..."
روایت به روش فلش بک با لحنی اندوهگین و منزوی و گاه طنزآلود نوشته شده است. زبانِ صمیمی و گرم نویسنده که با مخاطب فاصله ندارد و راوی را بالاتر یا پایین تر قرار نمی دهد، خواندن روایت سوگوارانه را شیرین می کند. نثر روان و پاکیزهی داستان حتی در دیالوگها سالم میماند و نمیشکند.
" گفت: "خوب بود. مرسی. همین خاطره ها می ماند. شاید فردا نباشم." حالا همان فرداست و فقط خاطرهاش مانده."
نگاه بسیار درون گرای راوی به کنکاش خاطرات و واکاوی گذشته خویش پرداخته و حول مناسبات خانوادگی، فامیلی و دوستانه در ایران - که سردرگم بین سنت و مدرنیته است - می چرخد و گرچه شغل او رزنامهنگاری و نوشتن داستان برای روزنامه است اما به حیطه جامعه و سیاست وارد نمیشود.
برای قلم شیرین و روان دوست عزیز مریم سمیع زادگان آرزوی موفقیت فراوان دارم .
فریبا منتظرظهور نویسنده ی خوب کشورمان است، قلمش را بسیار دوست دارم و شخصیت خوب و مهربانش را بیشتر. فریبا نویسنده ی مجموعه داستان « هرازگاهی بنشین »، « هیاهوی کوهسار »، رمان « آنیش »، « رویای من این است » و « دزده کشی » است.
دو کوچه بالاتر...برچسب : نویسنده : fdokoochehbalatar5 بازدید : 219